سبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام زنبیل، ساک، کیسه▲ طبق، خوانچه، تبگ، سینی، شانه گهواره، ننو، قنداق، قنداقه، تخت نوزاد، تختخواب بچه سبدحصیری، حصیر، سبد لباس سبد دستهدار، ساک، کی
یوغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یلۀ حفاظت، زنجیر، قلاب، لنگر، کمند▼ وسیلۀ نگهداری، انبر بخو، پابند، دستبند، غل، غلوزنجیر مهارکننده، کمند▼ زندان
سریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم سله، زنجیره، آرایه، تدریج، درجه تصاعد، تصاعدهندسی، تصاعد حسابی ردیف▲، رشته، دوره، شمارش، شمارش معکوس ریشه، اشتقاق شجره، مادر، دودمان ◄خانواده جداسازی
غل وزنجیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نجیر کردن، زنجیر کردن، دستبندزدن، بخو کردن (زدن)
نگهداری نشدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اری نشدن، جدا شدن، بیگانهشدن شُل بودن، هرزبودن، بازی کردن[زنجیر یا تسمه]، گسیخته بودن، جدا بودن، جدا شدن مدعی نداشتن ازچنگدررفتن