ناموزون [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] ناموزون [کلام]، زمخت، زشت غلط، معیوب، ناقص مستهجن، شنیع، پست، مبتذل سکتهدار سست [کلام] بیادب، خام، بیتزویر
زشتی کلامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه م] زشتی کلام، زمختی سکته خامی، نقص صدای ناهنجار عدم صراحت كلام زبان عامیانه غلط دستوری طولوتفصیل ضعف کلام اغراق، آبو
زشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی، کراهت، کراهت منظر، بدنمایی، زمختی، زنندگی، شناعت، زشتی کلام کژی، عیب، نقص
زبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ن، درشت، ناهنجار، بد، ناهموار، نتراشیده، ناصاف، مودار، ریشو، پشمآلود، پشمالو وزکرده، سیخ نخراشیده، زمخت، چغر، کُلُفت نکوبیده درست، درسته ناهموار
چگالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ت (سفت)، توپُر، دَلمه، بسته، متراکم، یکپارچه، یکتکه، کثیف، غلیظ، ستبر، کُلُفت، ضخیم، زمخت، سنگین، فسیل، استوار، صلب گس، قابض استخواندار، سن