شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی فاف، زلال، شیشهای، بلوری، روشن، سفید براق، صیقلی، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور، روشن نازک، حریری متلألی، وهاج، متبلور، مصفا
موفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل و، گیس، زلف، جعد، طره رنگ و صفات مو: مشکی، پرکلاغی، خرمایی، طلایی، بلوند، روشن، بور، سفید، شرابی، مشکرده، هایلایت ریش، محاسن، تهریش، ریش بزی، ریش پ
چشم دوختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، نگریستن، خیرهنگریستن، زُل زدن، نگاه کردن، نظر کردن، دقت کردن، توجه کردن بُراق شدن، خیره و مستقیم نگاه کردن، بر زدن
شفاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفاف بودن، نور را رد کردن، زلال بودن، تهش را دیدن، مثل شیشه بودن شفاف کردن