خریدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ت] خریده، خریداریشده رشوهگیر، زرخرید خریدنی، باب خرید مصرفی
بردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام عبد، عبید، غلام، کنیز، زرخرید، اسیر، وسیله بودن، زندانی اسیر، اسیر جنگی، آزاده، آزادشده چاکر، غلام حلقهبهگوش، اسیر(اسیروعبیر)، ابیر،
عاشق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بودن، عشق باختن، ازعشقمردن، مردن عاشق شدن، بهدامافتادن، شیدا شدن، اظهار عشق کردن زردروی بودن، بیدل بودن
عاشقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یدا، دیوانه، بیمار، شیفته، مسحور، مفتون، خاطرخواه، به وجد درآمده، سرمست عشق، افسون شده بیدل، زردروی، آجوداغ، آغوداغ، عشقی، هوایی، سین