زخمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، جراحت، خراشیدگی، پارهشدگی، لهشدگی، سوراخشدگی، کوفتگی، ریش، التهاب کوفتگی، کوب ضرب، آسیب، صدمه، جرح سوختگی، درصد سوختگی، درجۀ سوختگی: خفی
جراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زخم، بریدگی، خراش، قطع کبودی، ورم آسیب، صدمه، کوفتگی، ضرب، کوب مصدوم، شخص بیمار آماس، پیله، غراش
ناراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اراحت، آزرده، زخمی، ریش، ناسور، دردناک ناخوش، نالان، متألم، مدمغ، معذب، بیمار غمگین، متأسف رنجور، اذیتشده، متأذی، معذب، بیتاب، کلافه، رنجی
لکهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دار، ترکدار، زخمی، خراب، خدشهدار، قُر، معیوب، ناقص بدونزینت، ساده، ناآراسته، بدنما، بدترکیب ککمکی ◄خالدار
کثیف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، آغشتن، آلودن، آلودهکردن، آلاییدن، خاکی کردن، لکهدار کردن زخمی کردن، مجروح کردن بیحرمتیکردن، بی عفت کردن، بیتقوا بودن