مهارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه زبردستی، تسلط، استادی، حذاقت، صلاحیت، سررشته، تبحر، تخصص، هنر، فوت کوزهگری، ید طولا قوه، توان فن، داو، شگرد، تکنیک، کار، بند، روش، فوتوف
ماهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه اذق، بامهارت، هنرمند، ممتاز، زبردست، تردست، متبحر، حرفهای، کارشناس، کارآزموده، آزمودهکار، بلندوپست دیده، جهاندیده، باسابقه، گرموسرد رو