زادهنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ده، بهدنیانیامده، متولد نشده، نازاد، زاییده نشده، جنینی بالقوه، ممکن، پنهان، مخفی، درحالکمون، نهفته آینده، مستقبل، آتی
زادوولدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت زادوولد، بچهدار شدن، زایش، توالد ولادت، تولد، میلاد تناسل، تولید مثل القاح، انعقاد نطفه
زادوولد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ردن، ثمر دادن، محصولدادن، بهبار آوردن، بار آوردن، زیاد شدن، افزایش یافتن، تکثیر شدن، بچه کردن، بهوجودآوردن فرزند، تولید مثل کردن، بارور کردن، القا
زادوولدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت زادوولد، بچهدار شدن، زایش، توالد ولادت، تولد، میلاد تناسل، تولید مثل القاح، انعقاد نطفه
شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود هوجود آمدن، زادن، متولد شدن، بهدنیا آمدن برآمدن، جوانه زدن آغازیدن، بنیاد نهادن پدید آمدن، ایجاد شدن، بهبار آمدن، رشد کردن، توسعه یافتن، شکل گرفت
فرزندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت نسل، بچه، زاد، ولد، صبی نوه، نبیره، نتیجه، ندیده پسر، پور، ابن، دختر، دخت، بنت، جگرگوشه، نورچشم، نورچشمی، [◄ عزیز 890]، آقازاده، ببه دختربچه، پسربچه