زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، پارسا، عارف، عابد، شیخ، درویش، قلندر، صوفی، انسان والا، شخص پرستشکننده، روحانیت، شخص معتقد سجادهنشین، صدیق مرتاض [حالت صفتی: زاهد▼] مرد ازدواجن
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب د، عابد معتکف، تارک دنیا، گوشهنشین، درویش، ریاضتکش مقدسنما ◄ بیتقوا [حالت اسمی: شخص زاهد▲]
زادهنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ده، بهدنیانیامده، متولد نشده، نازاد، زاییده نشده، جنینی بالقوه، ممکن، پنهان، مخفی، درحالکمون، نهفته آینده، مستقبل، آتی
زادوولدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت زادوولد، بچهدار شدن، زایش، توالد ولادت، تولد، میلاد تناسل، تولید مثل القاح، انعقاد نطفه
زایمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، فارغ شدن، راحت شدن، ناف بریدن، ناف افتادن سزارین، طبیعی بیماریهای دوران بارداری و بعد از زایمان:اکلامسی، پراکلامسی بچهخوره (بچهخوار) سقط جنین، ک
ظالمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گو، ستمگر، ستمکار، ستمپیشه، بیدادگر، مستبد، غاصب استثمارگر، زالو، زالوصفت
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، پارسا، عارف، عابد، شیخ، درویش، قلندر، صوفی، انسان والا، شخص پرستشکننده، روحانیت، شخص معتقد سجادهنشین، صدیق مرتاض [حالت صفتی: زاهد▼] مرد ازدواجن
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب د، عابد معتکف، تارک دنیا، گوشهنشین، درویش، ریاضتکش مقدسنما ◄ بیتقوا [حالت اسمی: شخص زاهد▲]
زادهنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ده، بهدنیانیامده، متولد نشده، نازاد، زاییده نشده، جنینی بالقوه، ممکن، پنهان، مخفی، درحالکمون، نهفته آینده، مستقبل، آتی
ضعیففرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ف، بی رمق، زار، نزار، نحیف، سست، بیمارگونه، مسکین مانده، درمانده، افتاده، بیچاره، خوار و خفیف، افتان و خیزان ملایم، ظریف، نازک▼ بیعرضه، بیدستوپا،