ریزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد روسکوپی، ظریف، اتمی، مولکولی، میکرو┅، مینیاتوری کمترین، حداقل، کوچکترین، مینیمم نامرئی انچوچکی، ریزنقش
ریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، ذرهای بودن چیز ریز، سرسوزن، اتم، قطره، پودر، ذره، نقطه، چیزکوچک، نازُکه، اپسیلون، مقدار کم
رازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ز، سِرّ، نهان، خفا، رمز، اسرار، حس ششم اطلاعاتمحرمانه، اسرار دولتی، اطلاعات طبقهبندیشده انسان اسرارآمیز، لبخند ژوکوند امضامحفوظ، بینامی اخ
روز مخصوصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یومالله، تعطیلرسمی، یادواره، روز جهانی-، ، سالگرد، مراسم مذهبی، عید روز جمهوری، سالگرد انقلاب، دهۀ فجر جشن، جشنواره، فستیوال، نمایش باشکوه
ریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، ذرهای بودن چیز ریز، سرسوزن، اتم، قطره، پودر، ذره، نقطه، چیزکوچک، نازُکه، اپسیلون، مقدار کم
خُرد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ُرد بودن، کوچک بودن، ریز بودن، کوچولو بودن، فسقلی بودن، یکذرهبودن
مینیاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد تور، تصویر بسیار کوچک، تصویر ریز و ظریف، تابلوی نقاشی مینیاتوری کردن، کوچک کردن عکس، کنتاکت، عکاسی طرح کوچکشده میناتوریبودن، ظرافت، باریکی، نازکی
شکننده بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] شکننده بودن، شکستنی بودن شکستن، ریز شدن، ترکیدن، پکیدن، منفجرشدن، تکهتکه شدن، خردشدن، ترک برداشتن ازهم پاشیدن، جداشدن پودر شدن، پودرکردن