ریزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد روسکوپی، ظریف، اتمی، مولکولی، میکرو┅، مینیاتوری کمترین، حداقل، کوچکترین، مینیمم نامرئی انچوچکی، ریزنقش
ریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، ذرهای بودن چیز ریز، سرسوزن، اتم، قطره، پودر، ذره، نقطه، چیزکوچک، نازُکه، اپسیلون، مقدار کم
روزه گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات روزه گرفتن، پرهیز غذایی، رژیمغذایی، اشتها، کمیابی پرهیز معنوی، امساک
تکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، ریزه، براده، پوشال، پوش، تراشه، تراش، پارچه، قطره، چکه، شقه بخش▲ بدنه باقیمانده نقصان، مقدار کم، چیز کوچک قطعه، قطعات منفصله، مدول، جزءترکیبی، وص
چیز کوچکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت وچک، مینیاتور، ریزه، تکه ذره، اتم، عنصر چیز ناچیز، پول خرد، سکه، پشیز حیوان کوچک، مورچه، کک، ساس، موریانه، آمیب، میکروارگانیسم، موجودات تکسلولی
ریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، ذرهای بودن چیز ریز، سرسوزن، اتم، قطره، پودر، ذره، نقطه، چیزکوچک، نازُکه، اپسیلون، مقدار کم
روزه گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات روزه گرفتن، پرهیز غذایی، رژیمغذایی، اشتها، کمیابی پرهیز معنوی، امساک
محصولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ریده، ساخته، ساختۀ دست بشر، آفرینه، آفرینش، اثر، بار، میوه، ثمره، برآورده، نتیجه، ماحصل، فرآورده محصول نهایی، محصولجانبی (فرعی) صنایع دستی، کار دستی