بههم ریختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ته، کجومعوج، متلاطم، پریشان، نابهسامان، داغان، نامنظم، آشفته، درهم، بینظم، نامتقارن، لَنگ، نامتعادل، نامیزان
گریستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ی کردن، گریهکردن، اشک ریختن، شیون کردن، خون گریستن، گریه و زاری کردن، آبغوره گرفتن، اشکش دممشکش بودن، اشکش درآستینش بودن
مجسمه ساختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ل] مجسمه ساختن، تراشیدن ریختهگری کردن، درکوره پختن شکل دادن
مایع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی یع کردن، آب کردن، حل کردن، ذوب کردن، گداختن، ریختن، ریختهگری کردن
مجسمهسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه مجسمهسازی، پیکرتراشی، تندیسسازی، هنر پلاستیک، هنر حجمی پیکرتراشی، تراشیدن، قلم زدن، قالبگیری تندیس، مجسمه، پیکره، عر
پلاستیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] پلاستیک، شکلپذیر، منعطف تراشیده، قالبگیری شده، ریخته سفالی، برنز، سنگی، مرمر، مرمرین منجمد، جامد ◄ چگال