روییدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یدن، رُستن، سبز شدن، دمیدن، سرزدن، بالیدن، بیرون آمدن، پدید آمدن رشد کردن ◄ افزایش یافتن تکثیر شدن ◄ زادوولد کردن کاشتن
روایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تان، قصه، حکایت، رمان▼، حدیث، مقامه، تفصیل، متل، متلک، امثال، امثالوحِکَم، امثله سایر آثار ادبی: زندگینامه▼، رمان▼ کت
روایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کردن، آوردن، داستان گفتن، قصه گفتن، نقل کردن
ترشروییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رویی، کجخلقی، اخم، سختگیری، افسردگی، اجتماعی نبودن، تندطبعی، مالیخولیا اخم، اخموتخم، چین و چروک پیشانی، چین جبین، شیار آینۀ دق، قیافۀ
[صفت] بالاترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ترین، رویی، بالایی، فوقانی، زبرین، بالادستی، علیا، برین، مافوق، برتر تاپ، سوپر هوایی، رفیع، متعالی، بلند نیکو، مهم شامخ، منیع، والا، بلندمرتبه، گران
ایمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یبناپذیر، رویینتن، مصون، تسخیرناپذیر، درامان، مطمئن امان، بزینهار، مأمون، بیترس، سالم، عافیتطلب
ناراحتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی آزردگی، اذیت، صدمه، تصدیع، تغیر، لعن عصبانیت، بدخلقی، ترش رویی، بداخلاقی، ناسازگاری صدمه، آسیب، جراحت، زخم
ثابتقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت قدم، پابرجا، سرسخت سرکش، متمرد، مصمم، کلهشق، سمج رویینتن، تسخیرناپذیر، ایمن رکورددار، شکستنخورده سختکوش، خستگیناپذیر، ساعی