رشک ورزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شک ورزیدن، غبطه خوردن، طمعکردن، طمع بُردن، رشک بُردن، میل داشتن بُراق شدن
روکش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ل] روکش کردن، ورقه کشیدن روی هم چیدن، پهن کردن، نهادن، گذاشتن انداختن، فرش کردن
روحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام جدان، نَفْس، ذات، دل، باطن، ذهن، اندرون، درون روان، اید، اگو (ایگو)، خود، دیگر، سوپراگو، ابرمن، ضمیر، ضمیر آگاه، ضمیرناخودآگاه شخصیت،
روح دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، روحیه دادن، سرزندهکردن، قوت قلب دادن، احیا کردن، زنده کردن
دورهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وره، مدت، موقع، وقت، عهد، زمانه▼ بلندمدت، کوتاهمدت موقع روز، صبح، عصر وقت سال، فصل، موسم، بهار، تابستان، پاییز، زمستان مدت قرارداد، دورۀ قراردادی،
متروک(رهاشده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی روک(رهاشده)، رهاشده، دورانداخته، بایر، لمیزرع، بیصاحب، برکنار (ترکشده) رانده، مردود، مطرود، منفور، ازطبقۀ پست یتیم، بیسرپرست، بدون قیم،
رشک ورزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شک ورزیدن، غبطه خوردن، طمعکردن، طمع بُردن، رشک بُردن، میل داشتن بُراق شدن
روکش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ل] روکش کردن، ورقه کشیدن روی هم چیدن، پهن کردن، نهادن، گذاشتن انداختن، فرش کردن