راندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ن، جلو بردن، حرکت دادن، هُلدادن، پرت کردن، پرتاب کردن، افکندن، انداختن، لگد زدن
راندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دشده، مردود، مطرود، دورانداخته، بیرون شده، بیکس▼، جذامی بیگانه، غریبه، خارجی مغضوب، موردبیاحترامی پناهنده
عقب راندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دن، پس زدن، دفع کردن، دور کردن، ازخود راندن، رد کردن
جهتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مت، سو، روند، راستا، جهتِ بردار، طَرَف، جانب، میل، مسیر، شعاع، راه، پی، نشانه، هدف، مقصد کعبۀ آمال سمتگیری، تغییر مسیر یا جهت ◄انحراف
گرایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت گرایش، تمایل، ترجیح، انتخاب روند، میل روند روبهرشد عطف، توجه نیت، روح، مفاد وابستگی، تعهد قرابت، شباهت، تشابه جهت، شیب خمیره، خوی اعتقادات، جهانبی
متحرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رک، سیار، پویا، تکاملی، پوینده، رونده، دینامیک، پیشرو بیقرار، ناآرام، جنبنده، پُرافتوخیز، پُرجَستوخیز، مثل اسفند روی آتش، پُرجنبوجوش جوشان، گازدا
پیادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رهگذر، عابر، پیادهرو، دونده پیک، چاپار، ارتباطات پستی پیاده نظام، خبرنگار رونده، راهرو، سالک، عارف
وجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود روال، نسق، شیوه کیفیت، ماهیت، عرضیت قالب، چارچوب، سبک، شکل، الگو، سامانه، ساختار جنبه، دیدگاه فاز، مرحله بدل، ظاهر، روند، گرایش