روییدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یدن، رُستن، سبز شدن، دمیدن، سرزدن، بالیدن، بیرون آمدن، پدید آمدن رشد کردن ◄ افزایش یافتن تکثیر شدن ◄ زادوولد کردن کاشتن
رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رسیدن، وارد شدن، آمدن، داخلشدن، تشریف آوردن برآمدن ساعت زدن، بیتوته کردن لنگر انداختن، ازگردِ راه رسیدن ایستادن (توقف کردن)
بهساحل رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یدن، فرود آمدن، پیاده شدن، پهلوگرفتن، ساحل گرفتن، رسیدن▲، ایستادن (توقف کردن)، متوقف شدن، توقف کردن قرار گرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، مستقر شدن
بهکمال رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رسیدن، پاک شدن، بری شدن، بیعیب شدن، کامل شدن، کمال یافتن، منزه شدن کمال داشتن، منزه بودن، آخر چیزی بودن
گیاهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ان، نباتات، علف، سبزیجات، گیاه، روییدنی، رستنی، نبات، سبزه حیات گیاهی، نشو ونمای نباتی، نمو، رویش [جوانه] سلسله گیاهان: شاخهها، جلبکها، خزهگی
پاک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، شُستن، آبکشیدن، آبزدن، غسل کردن، برق انداختن، اتو کردن، گردگیری کردن بُردن، ستردن، زدودن، تراشیدن، برداشتن، محو کردن، منزه کردن، تمیزک
رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رسیدن، وارد شدن، آمدن، داخلشدن، تشریف آوردن برآمدن ساعت زدن، بیتوته کردن لنگر انداختن، ازگردِ راه رسیدن ایستادن (توقف کردن)
بهکمال رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رسیدن، پاک شدن، بری شدن، بیعیب شدن، کامل شدن، کمال یافتن، منزه شدن کمال داشتن، منزه بودن، آخر چیزی بودن