جاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جریاندار، روان، ساری، سیلآسا، غران، خروشان، جوشان، مواج، متموج، بارانی زمزمهکنان متحرک، باز [فعلی، الزامآور، قانونی، رعایتکننده، ]
فرستادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ادن، پست کردن، ارسالکردن روانه کردن، اعزام کردن، گسیلکردن (دادن، داشتن)
مستقیم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل تقیم کردن هموار کردن، افقی کردن صافکردن، روان کردن مرمت کردن، بهتر کردن شق کردن، ایستانیدن، برپا کردن، نصب کردن، عمودی کردن
آسان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن کردن، تسهیل کردن روان کردن، روغن زدن، لیز کردن توضیح دادن، تفسیر کردن