زراعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زراعی، دهاتی، روستایی، صحرایی، دهقانی مزروع، کاشتهشده، مزروعی بذرپاش، بذرافشان دیم حاصلخیز
بیتحرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آرام، آسوده (درحالِاستراحت)، راحت، ساکت، خوابیده، درلنگر، بیجنبش روستایی آرامشبخش، آرامبخش غیرشلوغ، آرام، دنج، خلوت، دورافتاده
رعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام بعه، اتباع، رعایا، شهروند، اهالی برزگر، روستایی ملت، خلق جمعیت تابع، مستعمره، کشور اقماری
ماماییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت مایی ماما، مامای روستا، قابله نافبری، ناف بریدن، نافبری کردن، نافبند
جهتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت مت، سو، روند، راستا، جهتِ بردار، طَرَف، جانب، میل، مسیر، شعاع، راه، پی، نشانه، هدف، مقصد کعبۀ آمال سمتگیری، تغییر مسیر یا جهت ◄انحراف