روان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کردن، صاف کردن▼، روغن زدن، لیز کردن، چرب کردن، مالاندن، پولیش زدن (کردن)، پرداخت کردن، ساییدن
روغنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اتی، روغنزیتون (کنجد، آفتابگردان، بادام زمینی، سویا، ...)، روغن حیوانی، کرمانشاهی، روغنجامد (اشباع نشده، ...)، چربی▼ روغن [کبد] ماهی دانهها
روشن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی افروختن، برافروختن، آتش زدن، دامن زدن، شعلهور کردن، آتش افروختن، مشتعل کردن، سوزاندن▼ آتش گرفتن، الو کردن (گرفتن)، گر زدن، گرم شدن
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، من
رمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ستان، قصه، متل، اثر، درام، روایت▲ اسطوره، افسانه، حماسه، اساطیر، شاهنامه مَثَل، جوک، لطیفه، داستان فکاهی، کمدی، بذله پ
سر عقل آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال آوردن، هشیار کردن، بههوشآوردن، کسیرا بهخود آوردن، آگاه کردن درس دادن، آموختن درمان کردن، روان کسیرادرمان کردن، روانکاوی کردن
بیمارستانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نیک، مریضخانه، درمانگاه، پلیکلینیک، مطب، بهداری، بهزیستی، تیمارستان، خانۀ سالمندان، دارالشفا، شفاخانه، آسایشگاه تیمارستان، بیمارستان روانی،
روانشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام شناسی، علم اندیشه، فراروانی، ناخوشی دماغی فرویدیسم، روانشناسی فرویدی یونگ رفتارشناسی، روانکاوی، رواندرمانی، بازیدرمانی، تراپی، درمان
دیوانگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال یوانگی، عقلباختگی، سفاهت، شوریدگی▼، ناخوشی دماغی▼، جنون▼ عشق سفاهت، حماقت روانکاوی، روانشناسی رواندرمانی، درمان دیوانهبازی فرد دیوانه ◄
جاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جریاندار، روان، ساری، سیلآسا، غران، خروشان، جوشان، مواج، متموج، بارانی زمزمهکنان متحرک، باز [فعلی، الزامآور، قانونی، رعایتکننده، ]