روان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کردن، صاف کردن▼، روغن زدن، لیز کردن، چرب کردن، مالاندن، پولیش زدن (کردن)، پرداخت کردن، ساییدن
روغنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اتی، روغنزیتون (کنجد، آفتابگردان، بادام زمینی، سویا، ...)، روغن حیوانی، کرمانشاهی، روغنجامد (اشباع نشده، ...)، چربی▼ روغن [کبد] ماهی دانهها
روشن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی افروختن، برافروختن، آتش زدن، دامن زدن، شعلهور کردن، آتش افروختن، مشتعل کردن، سوزاندن▼ آتش گرفتن، الو کردن (گرفتن)، گر زدن، گرم شدن
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، من
رمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ستان، قصه، متل، اثر، درام، روایت▲ اسطوره، افسانه، حماسه، اساطیر، شاهنامه مَثَل، جوک، لطیفه، داستان فکاهی، کمدی، بذله پ
آثار نوشتاری و گفتاری ادبی (اسامی عام): داستانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ار نوشتاری و گفتاری ادبی (اسامی عام): داستان روایت، زندگینامه، رمان، افسانه کتاب، کتاب درسی، کتاب مرجع، دیوان، کتاب نم
تدبیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اره، چاره، روش، وسیله، مصلحت، اقتضا، انتخاب، راه، تکنیک، راهحل تمهید، چارهاندیشی، درایت، اندیشه سیاست، شگرد، دیپلماسی، نکات خاص، راهوچاه،
جاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جریاندار، روان، ساری، سیلآسا، غران، خروشان، جوشان، مواج، متموج، بارانی زمزمهکنان متحرک، باز [فعلی، الزامآور، قانونی، رعایتکننده، ]
مستقیم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل تقیم کردن هموار کردن، افقی کردن صافکردن، روان کردن مرمت کردن، بهتر کردن شق کردن، ایستانیدن، برپا کردن، نصب کردن، عمودی کردن