رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رسیدن، وارد شدن، آمدن، داخلشدن، تشریف آوردن برآمدن ساعت زدن، بیتوته کردن لنگر انداختن، ازگردِ راه رسیدن ایستادن (توقف کردن)
بهساحل رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یدن، فرود آمدن، پیاده شدن، پهلوگرفتن، ساحل گرفتن، رسیدن▲، ایستادن (توقف کردن)، متوقف شدن، توقف کردن قرار گرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، مستقر شدن
بهکمال رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رسیدن، پاک شدن، بری شدن، بیعیب شدن، کامل شدن، کمال یافتن، منزه شدن کمال داشتن، منزه بودن، آخر چیزی بودن
گریختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فرار کردن، جَستن، رَستن، رهیدن، رهایی جستن، خلاص شدن، نجات یافتن، از خطر جستن، آزاد شدن، اجتناب کردن، خودرا رها کردن، آرام شدن رمیدن، آزاد شد
رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رسیدن، وارد شدن، آمدن، داخلشدن، تشریف آوردن برآمدن ساعت زدن، بیتوته کردن لنگر انداختن، ازگردِ راه رسیدن ایستادن (توقف کردن)
بهساحل رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یدن، فرود آمدن، پیاده شدن، پهلوگرفتن، ساحل گرفتن، رسیدن▲، ایستادن (توقف کردن)، متوقف شدن، توقف کردن قرار گرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، مستقر شدن
بهکمال رسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی رسیدن، پاک شدن، بری شدن، بیعیب شدن، کامل شدن، کمال یافتن، منزه شدن کمال داشتن، منزه بودن، آخر چیزی بودن