عارففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب سالک، راهرو، رهرو، عاشق پوینده، جوینده صوفی، متصوف، پشمینهپوش، مرید پیر، مراد، مرشد، شیخ، قطب، هدهد مغان مرد حق، اهل طریقت غوث
جهانگردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م] جهانگرد، مسافر زایر، حاجی، مشهدی، مشدی، کربلایی، کل رهرو کاشف، ماجراجو دریانورد هوانورد ناظر، بیننده طلیعه، سرآغاز دورهگرد، دستفروش تاجر، فروشند
فخرفروختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رفروختن، خودنمایی کردن، نازبرکسی (چیزی) کردن (فروختن)، چیزی را بهرخ کسی کشیدن، قیافه آمدن، تظاهر کردن، جلوه کردن تشریفات را رعایت کردن، رسم
مسیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، کانال، راهرو، باریکه، جهت، طرف، جاده▼، راه ممر، مَعبَر، ردّ▼ باند فرودگاه، پیست اسکی، کورس میانبُر مدار راه خروج، خروجی، دررو، ◄ خروج
تالارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، سرسرا، دالان، هال، تالار ورودی، سردر، راهرو، لابی، کریدور بهارخواب، بالکن، ایوان، تراس، ایوانک، ایوانگاه، رواق، راه ورودی، آستانه راهرو سرپوش