رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشده، ول، متروک، تخلیه‌شده، به‌حال خود رهاشده، واگذارده، افتاده
متروک(رهاشده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی روک(رهاشده)، رهاشده، دورانداخته، بایر، لم‌یزرع، بی‌صاحب، برکنار (ترک‌شده) رانده، مردود، مطرود، منفور، ازطبقۀ پست یتیم، بی‌سرپرست، بدون قیم،
چیز نگهداری نشده:سنگر رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ز نگهداری نشده:سنگر رهاشده کالايى که براى سبک کردنکشتى به دريا مى‌ريزند (جتسام)، آب‌آورد، دورریز، آشغال مال متروکه
رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشده، ول، متروک، تخلیه‌شده، به‌حال خود رهاشده، واگذارده، افتاده
متروک(رهاشده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی روک(رهاشده)، رهاشده، دورانداخته، بایر، لم‌یزرع، بی‌صاحب، برکنار (ترک‌شده) رانده، مردود، مطرود، منفور، ازطبقۀ پست یتیم، بی‌سرپرست، بدون قیم،
چیز نگهداری نشده:سنگر رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ز نگهداری نشده:سنگر رهاشده کالايى که براى سبک کردنکشتى به دريا مى‌ريزند (جتسام)، آب‌آورد، دورریز، آشغال مال متروکه
نجاتیافتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] نجات‌یافتنی، رهاییدنی، رَستنی نجات‌یافته، رستگار، بهشتی، مفلح، آزاد، وارسته، رهایی‌یافته فاتح، کامیاب، موفق مرخص، خلاص