رهبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه شوا، سرور، سرگروه، راهنما، مقتدا، پرچمدار ولیفقیه، امام، ولی امر پیامبر زمامدار، زعیم، رئیس، کفیل، بزرگ قوم، ریشسفید، کدخدا، شیخ، قطب، خ
رهیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناوبری، قایقرانی، راهبری، هدایت مسئول رهیابی، سکاندار، ناخدا، مهندس کشتی قطبنما، ادواتِناوبری▼
رهسپار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سپار شدن، ترک کردن، خارج شدن، رفتن، عازم شدن، بهراه افتادن، راهی (روانه) شدن استعفا دادن بیرونرفتن، ترک منزل کردن سوار شدن، سواری کردن، حمل کردن آم
رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشده، ول، متروک، تخلیهشده، بهحال خود رهاشده، واگذارده، افتاده
رهیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناوبری، قایقرانی، راهبری، هدایت مسئول رهیابی، سکاندار، ناخدا، مهندس کشتی قطبنما، ادواتِناوبری▼
رهسپار شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سپار شدن، ترک کردن، خارج شدن، رفتن، عازم شدن، بهراه افتادن، راهی (روانه) شدن استعفا دادن بیرونرفتن، ترک منزل کردن سوار شدن، سواری کردن، حمل کردن آم
رهاشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشده، ول، متروک، تخلیهشده، بهحال خود رهاشده، واگذارده، افتاده
متروک(رهاشده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی روک(رهاشده)، رهاشده، دورانداخته، بایر، لمیزرع، بیصاحب، برکنار (ترکشده) رانده، مردود، مطرود، منفور، ازطبقۀ پست یتیم، بیسرپرست، بدون قیم،