رنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گ، رنگ طبیعی، رنگخالص، منشور، طیف، رنگارنگی، نقاشی عکس رنگی علم کروماتیک
رنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گ کردن، رنگ زدن، نقاشی کردن، اندودن، لکه کردن، سفید کردن، لعاب زدن
رنگ باختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی باختن، بیرنگ شدن، سفید شدن، رنگ رفتن، رنگورو رفتن، پریدن، کمرنگ شدن، آفتاب خوردن
رنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گ، رنگ طبیعی، رنگخالص، منشور، طیف، رنگارنگی، نقاشی عکس رنگی علم کروماتیک
رنگ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گ کردن، رنگ زدن، نقاشی کردن، اندودن، لکه کردن، سفید کردن، لعاب زدن
رنگ باختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی باختن، بیرنگ شدن، سفید شدن، رنگ رفتن، رنگورو رفتن، پریدن، کمرنگ شدن، آفتاب خوردن
سبزی [رنگ]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی م] سبزی [رنگ]، چمن چیز سبز، زمرد، یشم، سبزه، کلروفیل، سبزینه، برگ، جنگل