غیرموجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود رموجود، نابود، نیست، معدوم، سربهنیست، هیچ، غایب ساقط، لغوشده، منسوخ لغو، محو، محو شده تهی، توخالی، خالی معزول ناآماده
قاعدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رمول، اصل، آیین، میزان، معیار، ضابطه، نورم، ارزش، ناموس، دستور، اصول، فریضه مقررات، قانون هامورابی، کُد، کُد ناپلئونی، قانون استاندارد، رویه، روش، شی
غیرممکنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال رممکن، محال، ناشدنی، نشدنی، ممتنع، امکانناپذیر، نامیسر فسخنشدنی غیرمترقبه
خیاطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رفوگر، رفوکار، درزی، راستهدوز، برشکار، چرخکار، تکهدوز، شاگرد، پادو، بازاریدوز بزاز، پارچهفروش، فروشگاه لباس، بوتیک، تریکو کفاشی