رقیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رقیق، آبکی، کمحال، پرآب مربوط بهآب نادر، کمیاب، نایاب کمفشار، انبساط یافته، منبسط کم، باریک، نازک، ناچیز، جزئی، ناقابل، سست، نرم تهی، عاری
رقیق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رقیق کردن، منبسط کردن، فشار را کم کردن، خالی کردن آبکیکردن، ضعیف کردن تبخیر کردن
رقیقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رقیق، آبکی، کمحال، پرآب مربوط بهآب نادر، کمیاب، نایاب کمفشار، انبساط یافته، منبسط کم، باریک، نازک، ناچیز، جزئی، ناقابل، سست، نرم تهی، عاری
رقیق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رقیق کردن، منبسط کردن، فشار را کم کردن، خالی کردن آبکیکردن، ضعیف کردن تبخیر کردن
سَبُکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام سَبُکی، قابلیت حمل، رقیقی، رقت فرّار بودن، قابلیت تبخیر بیوزنی
چیز ممانعتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ممانعتکننده، مانع خوشی پست بازرسی رقیب مبارزه مانع▲