همکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ری، تعاون، همراهی، برادری، اخوت، پیوستگی، همبستگی، رفاقت، دوستی تشریک مساعی، اشتراکِ مساعی، مشارکت، همدستی، همیاری، هماهنگی عضو
سازگار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ردن، میزان کردن، تعدیلکردن، تنظیم کردن، بستن، هماهنگ کردن، خوراندن درخود حل کردن قالب زدن، همگن کردن کوک کردن، روی موج صحیح انداختن، کانال راانتخاب