بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبهبهبود گذاشتن، رفاه بهدست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن بههم آمدن، التیام
خوشبختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل سعادت، نیکانجامی، بهروزی، کامیابی، تنعم، کامروایی، دولت، رفاه، نازونعمت، برخورداری، ثروت و سلامت، موفقیت، ثروت رونق، رواج، بازارگرم، فروش، فرا
خِیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یر، صلاح، صواب، علاج، چاره، درست، مصلحت خوبیهای دنیا ومحیط، سعادت، توفیق، دولت، اقبال، آنچه خوب است رفاه، خوشبختی، برخورداری، بخت، نعمت
بهبودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ود، پیشرفت، ترقی، توسعه، رُشد، بالندگی، پویایی، تقدم اصلاح، بهینهسازی، ارتقا، ترفیع بهسازی، عمران، عمارت، احداث، ساختمان آبادسازی، آبادانی،
تنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کند، کاهل، انگلی، آفتابنشین، بخوروبخواب، عافیتطلب، تنپرست، غافل تنپرور، رفاهطلب، طفیلی ◄شخص بیاهمیت، شخص تنبل▲ آبخُسب