رعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام بعه، اتباع، رعایا، شهروند، اهالی برزگر، روستایی ملت، خلق جمعیت تابع، مستعمره، کشور اقماری
رعایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته رعایت کردن، مراعات کردن، بهجاآوردن، پیروی کردن، منطبق بودن اطاعت کردن عمل کردن، کردن ملاحظه کردن، احترام گذاشتن، اهمیت دادن
رعایت نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ردن، زیر پا گذاشتن، پاراازگلیمِ خود فراتر گذاشتن، ردّ کردن، غفلت کردن، دوری جستن، احترام نگذاشتن، شُل گرفتن، بدقولی کردن، دبهدرآوردن
رعایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته یت، مراعات، نگهداری، احترام متقابل، ملاحظه، انجام، عمل، اطاعت رعایت قانون، قانونمداری، قانونمندی رعایت حقتقدم نگاهداشت تقلید، عب
عدم رعایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته دم رعایت، بیقیدوبندی، بیتفاوتی، هرجومرج، بیدقتی، غفلت عدمتطبیق پا فراتر گذاشتن، سرپیچی نادرستی، تخلف، قانونشکنی وفا نکردن بهتع
تقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب داترسی، دینداری، تدیّن، پرهیزگاری، مسلمانی، اخلاص، وارستگی، رهایی ازتعلقات دنیوی، بیاعتنایی، تسلیم، مردانگی حرمت نگهداشتن، احترام، رعایت، خداپرستی،
پیداییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یدایی، نمایانی، وضوح، شفافیت، برجستگی، عیانی بداهت بروز، طلوع، ظهور، تظاهر، تجلی جلوۀ وارونه، تجسم غیرواقعی منظره، چشمانداز عمق دید، دید میدان
کشاورزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زارع، فلاح، برزگر، رعیت، دهقان تاکنشان، بذرکار، بوجار، علفچین، بستانچی، جالیزبان، باغبان▼ چایکار