ربطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بودن، مناسبت، رابطۀ منطقی، منطقی بودن، استدلال، بستگی، استحکام درونی، انسجام منطقی، انسجام زنجیرۀ استدلال، تداوم بحث، مباحثه کاربرد، بهجا بودن مور
ربط دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ربوط ساختن، نسبتدادن، ارتباط ایجاد کردن، رابطه برقرارکردن، ارتباط گرفتن (یافتن)، تماس گرفتن، پارتیجور کردن، کانال زدن، وصل کردن مرتبط دانستن، مربوط
ربط نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] ربط نداشتن، بسته نبودن، بستگینداشتن کاری نداشتن خارج ازموضوع صحبت کردن، تجاهل کردن، خودرابه کوچه علی چپ زدن، ازموضوع اصلی اجتناب کردن بیربط صحبت
ربط نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] ربط نداشتن، بسته نبودن، بستگینداشتن کاری نداشتن خارج ازموضوع صحبت کردن، تجاهل کردن، خودرابه کوچه علی چپ زدن، ازموضوع اصلی اجتناب کردن بیربط صحبت
مغایر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ایر بودن، دیگر بودن، سوا بودن، غیر بودن، ربطی نداشتن، ربط نداشتن، متفاوت بودن تضاد داشتن، ناسازگار بودن درجلو قرار گرفتن، مقابل بودن، منافیبودن، مخ
میوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت َر، ثمر، بار، سردرختی، گیاه میوۀ کال، نارس، چغاله، نرسیده، سبزدانه، بیدانه، گوجهسبز، چغالهبادام کنسرو میوه توت، شاهتوت هلو، شلیل، به، آلو، آلوزر
ربطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بودن، مناسبت، رابطۀ منطقی، منطقی بودن، استدلال، بستگی، استحکام درونی، انسجام منطقی، انسجام زنجیرۀ استدلال، تداوم بحث، مباحثه کاربرد، بهجا بودن مور
تقربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رب، نزدیک شدن بهدیگری، تمایل، حرکت بهطرف چیزی، نزدیکی، تماس، میل دسترسی، وصول، حصول، وصال نزدیکی بهموضوع، رویکرد، رهیافت، برخورد، فتح باب، درجریا