خوارشمردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات رشمردن، حقیر شمردن، تحقیرکردن، تحقیر کردن▼، احترام نگذاشتن، مغرور بودن، به روز سیاه نشاندن، ردّ کردن
قابل برانگیختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بل برانگیختن قابل تحریک رام، اهلی، رامشدنی، تشویقپذیر، زودباور، مستعد تشویقپذیر بودن▲
منصرفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام صرفشده منصرف، رام دکوراژه، دلسرد ◄ افسرده میخکوب، ترسیده ◄ هولکرده