رسم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام شدن، سنت شدن، سابقه شدن ریشه گرفتن، نهادینه شدن، معمول بودن، تداولداشتن، رایج بودن
عرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، تجربه، عمل، آداب، آداب و رسوم، هنجار، ناموس، مدل، الگو، مُد نهاد مقررات، قانون، آیین، یاسا، ناموس، ضابطه، قاعده
تعارففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اب معاشرت، آیینمعاشرت، تشریفات، تکلف، قرارداداجتماعی، رسوم، عرف
بیش ازپنجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد م] بیش ازپنج، اندی حواس پنجگانه، [◄ حواس 374]، هفت شهر عشق، هفت‌خوان رستم، گل صدبرگ، عجایبهفتگانه، [◄ ساختمان بلند 209] جین، دوجین صد، هزار، میلیون،
خارج از زمان خود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی نابه‌هنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل رسم منسوخ، امر منسوخ
اظهار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط هار کردن، مُصرّ بودن، اعلامکردن، رسما گفتن، اعلامیه (قطعنامه) صادر کردن، تأکید کردن▼، اظهار داشتن