رسوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، بیآبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بد
رسوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ن، بیآبرو (بدنام،سرافکنده ...) کردن، مفتضح کردن، کوس (طبل) رسوایی کسی را زدن، استهزا کردن، تحقیر کردن افترا زدن، بدگویی کردن، تهمت زدن، بد
ترسوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رسو، بزدل، جبون، هولکرده، ضعیف، نامصمم عافیتطلب کمرو نامرد، خبرچین، عضو حزب باد، لافزن
ننگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رسوایی، افتضاح، فضاحت جنجال، جاروجنجال، غوغا، قشقرق، شایعه عدم محبوبیت، بیاعتباری، بدنامی ازنظر افتادن، تقبیح بدبویی، زشتی، نفرتانگیزی
ارجاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه اع، احاله رجوع، مراجعه، عطف، استناد، نقل قول مرجع ارجاع کار، تفویض اختیار ارباب رجوع، متقاضی