رحم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ن، تحمل کردن، ابقاکردن، مدارا کردن، ملاحظه کردن، سخت نگرفتن
رسم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام شدن، سنت شدن، سابقه شدن ریشه گرفتن، نهادینه شدن، معمول بودن، تداولداشتن، رایج بودن
رقم کاهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت قم کاهنده، نقصان، استهلاک، هزینۀ استهلاک، تنزل، کاهش برش، قاچ کسر، تخفیف کسری، کم‌فروشی تمامراه را نرفتن کمیابی غرامت، جریمه نشت، خروجی آبرفتن، کوتا
رسافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بلند، بالا، پرسروصدا، واضح، تیز، گوشخراش، رعدآسا، نعره زنان، دلخراش بلیغ، فصیح بلندگو قورت‌داده فورته، فورتیسیمو تخس، جیغ‌جیغو
نقاشی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی کردن، کشیدن، طراحی کردن، ترسیم کردن، رسم کردن، تصویر کردن، انداختن، نقش کردن، ساختن
[فعل] عادت داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام عل] عادت داشتن، عادت پیدا کردن ریشه گرفتن، نهادینه شدن، معمول بودن ◄ رسم شدن▼
نقاشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اشی، صورتگری، نگارگری، پیکرنگاری، نقاشی کردن، هنر گرافیک، هنر تجسمی رنگ‌آمیزی، رنگرزی مصورسازی طراحی، رسم، ترسیم امپرس
گرم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رم کردن، آفتاب دادن، تابیدن، خشک کردن، کباب کردن، پختن ذوبکردن، مایع کردن گداختن، سرخکردن، داغ کردن، تفته کردن، تفت دادن، برشته کردن جوشاندن