رزمندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) زمنده، جنگجو، مبارز، محارب، پیشمرگ، مجاهد فرمانده، سردار پاسدار▼، سرباز▼، نیروی مسلح▼، پیادهنظام▼، سوارهنظام▼، ناوی▼
کشتی جنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ناو جنگی، رزمناو، ناوشکن، ناوچه، قایق توپدار، ناو هواپیمابر، مینجمعکن، اژدرانداز، اژدرافکن
پاسدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ر، بسیجی، کمیتهچی، رزمندگان اسلام ایثارگر، جانباز، آزاده
دشمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دشمن، خصم، عدو، اپوزیسیون، اجنبی، حریف، رقیب شخصمبارز، رزمنده اضداد، ضد مخالف، معارض، دشمن▼
آدم ورزشکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ازیکن، فوتبالیست، ژیمناست، دونده، اسکی باز، شناگر، تیرانداز، کمانگیر، مشتزن، بوکسور، کاراتهباز، جودوکار گلادیاتور، شخص مبارز پهلوان، کُشتیگیر تکا
چشمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یده، بیننده، بصر، عین کاسۀ چشم، تخم چشم، قرنیه، مردمک، عنبیه، عدسی، سفیدی چشم، زجاجیه، رتینا، شبکیه، عصب بینایی، مشیمیه، غده اشک، ابرو قدرت دید،