رقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ت، کمیابی، ندرت، سَبُکی، ناچیزی، سستی، آمیختگی رقت هوا، فشارکم، خلاء کاهش فشار، انبساط حلّ، انحلال چیز رقیق، محلول، آب، گاز، آبزیپو، سوپ لطا
اسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل رخش اسب جوان، کره انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سی
شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
پوشاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ب، جامه، رخت، لباس، خلعت، کسوت، جبه، بالاپوش، جل، پلاس، دلق، ردا، تنپوش، البسه پیراهن▼، لباس روحانی، لباس نظامی، لباس فاخر، مُد
سفر كردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] سفر كردن، مسافرت كردن، رفتن آمادۀ سفر شدن، رخت سفر كشیدن، بار بستن، بار سفر بستن، بهراه افتادن، سوار شدن، پا درركاب نهادن، عازم شدن اتواستاپ زدن