رقتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ت، کمیابی، ندرت، سَبُکی، ناچیزی، سستی، آمیختگی رقت هوا، فشارکم، خلاء کاهش فشار، انبساط حلّ، انحلال چیز رقیق، محلول، آب، گاز، آبزیپو، سوپ لطا
پوشاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ب، جامه، رخت، لباس، خلعت، کسوت، جبه، بالاپوش، جل، پلاس، دلق، ردا، تنپوش، البسه پیراهن▼، لباس روحانی، لباس نظامی، لباس فاخر، مُد
سفر كردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] سفر كردن، مسافرت كردن، رفتن آمادۀ سفر شدن، رخت سفر كشیدن، بار بستن، بار سفر بستن، بهراه افتادن، سوار شدن، پا درركاب نهادن، عازم شدن اتواستاپ زدن
خشککنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی سشوار، خشککن، حوله، تِه، طناب رخت، بخاری، حرارت، گرمایش خشک نگهدارنده: چتر، بارانی، امپرمآبل، چادر، برزنت
مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رفتن، رهسپار شدن، فوت کردن، اشهد گفتن، نفس آخر راکشیدن، غنودن، (کارش) تمام شدن، تمام کردن، گذشتن، بهآخرخط رسیدن، بدرود حیات (زندگانی، جهان) گفت