ولخرجی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رجی کردن، پول خرج کردن، اسرافکردن، خرج تراشیدن، عاقبتاندیش نبودن، برباد دادن، پول دور ریختن، تلف کردن
لاف زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، بالیدن، رجز خواندن، نازیدن، منم کردن، آماس کردن، الدرم[و]بلدرم کردن، ال کردن و بل کردن (اله کردن وبله کردن)، کرکری خواندن، یللی خواندن ف
بهمبارزه طلبیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مبارزه طلبیدن، هماورد خواستن، رجز خواندن، ادعا کردن، حریف طلبیدن، عصیان کردن، مقاومت کردن نافرمانی کردن، سرپیچی کردن، مخالفتکر
پرهرجومرجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رج، کنترلنشده، ناآرام، آزاد، بیقانون، بینظم، مغشوش آنارشیستی، هرجومرجطلبانه، حکومتستیزانه
ظریففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ریف، لطیف، موزون، دلنواز، مطبوع، خوشایند سلیس، روان، شیوا، زیبا شیک، کلاسیک آبدار، باریک، دلپذیر، دلنشین بکر، شکرشکن،