راهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، مسیر▼، ره، طریق، سبیل، صراط، خط سیر جاده▼، ردّ▼ روش، شیوه، نحوه، طرز، سَبْک، رفتار، تدبیر، شکل فن، شگرد، انحا، تکنیک، مهارت غیرراه، بیراهه
راه ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل در ورودی، دهانه، پاساژ، ورودی، لابی، مدخل، مظهر قنات، مبدأ دلتای رود، مصب رود، راه خروجی ◄ خروجی، خروج آستانه منفذ، سوراخ، دهنۀ چاه شکاف
راهِ میانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] راهِ میانه، میانبُر، مستقیم وسط راه، میانۀ راه، میانگین، خط وسطجاده، خطکشی جانب اعتدال میانهروی، ملایمت، سازش، اعتدال
جدا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دن، گسستن، قاطی نشدن، سوا شدن، بریدن، پاره شدن، بریده شدن، چاک خوردن، قطع شدن، دور افتادن دوری جستن، اجتناب کردن ازهم دور شدن، منشعب شدن راه را کج ک
منحرف شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت حرف شدن، از راه بهدر شدن، راهرا کج کردن، چرخیدن، برگشتن، راهرا گم کردن، گم شدن بدعت کردن، گمراه شدن، بهبیراهه رفتن، خطا کردن، گناهکاربودن، بیتق
مستقیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ] مستقیم، راست، بدون انحنا هموار، صاف، افقی شق، صلب عمود، قائم، ایستاده، عمودی، شاقول غیر کج، مجانب، مماس مقابل آسفالته، صیقلی، روان، مثلپرنیان صلابت
راه ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل در ورودی، دهانه، پاساژ، ورودی، لابی، مدخل، مظهر قنات، مبدأ دلتای رود، مصب رود، راه خروجی ◄ خروجی، خروج آستانه منفذ، سوراخ، دهنۀ چاه شکاف
راهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، مسیر▼، ره، طریق، سبیل، صراط، خط سیر جاده▼، ردّ▼ روش، شیوه، نحوه، طرز، سَبْک، رفتار، تدبیر، شکل فن، شگرد، انحا، تکنیک، مهارت غیرراه، بیراهه