راهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، مسیر▼، ره، طریق، سبیل، صراط، خط سیر جاده▼، ردّ▼ روش، شیوه، نحوه، طرز، سَبْک، رفتار، تدبیر، شکل فن، شگرد، انحا، تکنیک، مهارت غیرراه، بیراهه
راه ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل در ورودی، دهانه، پاساژ، ورودی، لابی، مدخل، مظهر قنات، مبدأ دلتای رود، مصب رود، راه خروجی ◄ خروجی، خروج آستانه منفذ، سوراخ، دهنۀ چاه شکاف
راهِ میانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] راهِ میانه، میانبُر، مستقیم وسط راه، میانۀ راه، میانگین، خط وسطجاده، خطکشی جانب اعتدال میانهروی، ملایمت، سازش، اعتدال
جهت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گرفتن، ، رو کردن، بهسوییمایل شدن، بهطرف چیزی رفتن، درمسیر خاصی افتادن، راندن، پوییدن، رهسپار شدن جهترا عوض کردن، راهرا برگرداندن، سرخرراکج کردن،
سازش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته کردن، مصالحه کردن، ساختن، امتیاز دادن، زیر بار (چیزی) رفتن، کوتاه آمدن، راه آمدن، مدارا کردن، شُل گرفتن، تقسیم کردن موافقت کردن، پذی
مستثنی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ن، بیرون کردن، محرومکردن، خارج کردن، کنارگذاشتن، اجازۀ ورود ندادن، راه ندادن، تحریم کردن، بازداشت کردن بیرون گذاشتن، تحتالشعاع قراردادن، انحصاری عمل
جُستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ش کردن، تعقیبکردن، جوییدن، جستجو کردن، جویاشدن، رد کسی (چیزی) را گرفتن، ردیابی کردن، سراغ گرفتن، پرسوجو کردن
استهزا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ا کردن، استهزا گرفتن، خندیدن، بهبازی گرفتن، بهبازیچه گرفتن، پوزخند زدن، ادای کسی (چیزی) را درآوردن، بهریش دیگری خندیدن، متلک بار دیگری کر