مقدم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، اول رسیدن، پیشیگرفتن، پیشی جستن، تقدم جستن، سبقتگرفتن، پیش فتادن، پیش افتادن، جلوتررفتن مقدم بودن، اول صف بودن، پیشتاز بودن، کشفکردن، پیشدستی
بازداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام تحذیر، منصرف کردن، تقبیح، توصیۀ علیه، دلسرد کردن، هشدار، اخطار، منع، جلوگیری، ممانعت، قدغن، تحریم، ممنوعیت ملامت، نکوهش، سرزنش تضعیف روح
مشورتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه راهنمایی، ارشاد، ارائۀ طریق، توصیه، مصلحت، صلاح مصلحت، انتقاد، انتقاد سازنده، صوابدید، قضاوتصحیح تشخیص تأدیب، تجویز، سفارش، تکلیف، فریضه،
کنترل ترافیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رل ترافیک، مقررات راهنمایی خیابان یکطرفه چراغ راهنمایی، علائم راهنمایی خط پیوسته، خط عابر پیاده، جدول، بریدگی محدودۀ ترافیک، منطقۀ ممنوعه پارکومتر،