ادارهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کننده، راهبر، گرداننده، ناظر، آمر، امر کننده، فرماندهنده، مدیر، مقتدر، مستبد، حاکم راننده
هدایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ری، راهبری، کنترل، امامت، امامی، امیری، پیشوایی، دستور استبداد برتری سَردَمداری رانندگی کارگردانی [مدیر، رهبر 690]
رانندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ناخدا، خلبان، لکوموتیوران، راهبر، رهبر شوفر، رانندۀتاکسی، شاگرد راننده گاریچی، ارابهران، درشکهران
نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ترانسپورت، حملونقل، ترابری رانندگی، خلبانی، ناخدایی، راهبری، رهبری، هدایت مترو، قطار، كِشتی، ناو، وسیلۀ نقلیه اتوبوس، مینیبوس، كامیون، تریلر، تا
رهیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناوبری، قایقرانی، راهبری، هدایت مسئول رهیابی، سکاندار، ناخدا، مهندس کشتی قطبنما، ادواتِناوبری▼