کامپیوتری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یوتری کردن، مکانیزه کردن، برنامه نوشتن پیادهسازی کردن، راهاندازیکردن تنظیم کردن نصب کردن اسکن کردن، وارد کامپیوتر کردن، تایپ کردن
انقلاب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] انقلاب کردن، قیام کردن، سرنگونساختن فتنه برپا کردن، بلوا راهانداختن، طغیان کردن، شوریدن، از بیخ کندن، بهزبالهدان تاریخ انداختن دگرگون ساختن، مت
گوشهگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ی، انزوا، اعتزال، اعتکاف، گوشهنشینی، عدم تحرک، استقلال خلوت، تنهایی، عزلت، جدایی چلهنشینی رهبانیت، واتیکان خلوتگاه، نهانخانه، شبستان