راهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، مسیر▼، ره، طریق، سبیل، صراط، خط سیر جاده▼، ردّ▼ روش، شیوه، نحوه، طرز، سَبْک، رفتار، تدبیر، شکل فن، شگرد، انحا، تکنیک، مهارت غیرراه، بیراهه
افق را دیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد را دیدن، دوردست را دیدن، فاصلۀ زیاد را دیدن عمق دید داشتن، دوراندیش بودن، دید عمیق داشتن، آیندهنگر بودن، بصیرت داشتن، باهوش بودن
سطح را برداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ا برداشتن، تراشیدن، تراش دادن(کردن)، برداشتن، خراشیدن، رنده کردن، پوست کندن، پوست گرفتن، زدودن، ستردن خط انداختن شیارکشیدن، دندانهدار کردن کندهکار
استراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه راحت، آسایش، آرامش، تمدّد، راحت، آسودگی، عدم فعالیت، نشاط بادخور، هواخوری مدیتیشن رفع خستگی فراغت، مجال خواب
ناگوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی راحتکننده، دردآور، آزاردهنده▼، تلخ، دلتنگیآور، ملالتانگیز، دلتنگ کننده، ناخواسته تأثرانگیز، غمانگیز، غمناک، تراژیک وخیم، غیرقابل تحمل▼،
آسودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آرامیدن، راحت کردن، استراحت کردن، آرام گرفتن، غنودن، آرمیدن، آرام گرفتن، نفس کشیدن، نفس راحت کشیدن، کمرراست کردن، فارغ شدن عمل نکردن، خواب
عدم صراحت کلامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه راحت کلام، ایهام، تعقید، پوشیدگی، پوشیدگی کلام، مجهول بودن، نارسایی، ناگویایی، ابهام، غیرقابلدرک بودن تجرید، انتزاع ◄
آسانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آسانی، راحتی، سهولت، روانی، سادگی تسهیل، آسان سازی، سادهسازی، کمک آسودگی، آسایش، خاطرجمعی، استراحت، تهییجناپذیری تساهل، آسان