ذیشعور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام یشعور بودن، درک کردن، آگاهیداشتن، متوجه شدن، حس کردن، دانستن درنظر گرفتن، توجه کردن استدلالکردن، معقول بودن دریافتن، فهمیدن، باهوش بو
ذینفع نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ذینفع نبودن، بیطرفی، خنثایی، علیالسویهبودن، عدل عدم دخالت، کنارهگیری دنبال منافع شخصی نبودن، عدم خودخواهی، فروتنی، ایثار، شهادت، سخاوت، نیکخوا
ذینفع نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ذینفع نبودن، بیطرفی، خنثایی، علیالسویهبودن، عدل عدم دخالت، کنارهگیری دنبال منافع شخصی نبودن، عدم خودخواهی، فروتنی، ایثار، شهادت، سخاوت، نیکخوا
لذیذ (لذتبخش)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ذیذ (لذتبخش)، نشاطآور، لذتبخش، نیروبخش، ارضاکننده، سرگرمکننده خوشمزه ◄ پرمزه
بیانناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ذیر، ناگفتنی، غیرقابلوصف، وصفناپذیر، عجیب، شگفتآور، ناشناخته
مقتدرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام قتدر، ذیصلاح، درقدرت، صاحبمنصب، قادر، توانا چیره، مستولی، غالب، متبوع، تبعیتشده، مطاع، اطاعتشده، متنفذ، بانفوذ، مالکالرقاب، صاحباخ
بیغرض بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غرض بودن، نفعی نداشتن، ذینفعنبودن، خود را فدا کردن، قربان رفتن، برای دیگری مردن، نفع شخصی نداشتن، نفع شخصیرا در نظر نگرفتن نثار کردن، تقدیمکردن،