دیکتاتورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، خردهگیر، فرمالیست، مستبد▼، حاکم مطلقالعنان، حاکم مطلق، گردنکلفت
مستبدبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ودن، دیکتاتوری کردن، مطلقالعنان بودن، سرخود بودن، آب بیلجام خوردن
زورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ظلم، استبداد، دیکتاتوری، خفقان، اختناق، تحدید، اتوکراسی توان تحکم، اجبار، خشونت، شدت سلطه، انقیاد اجحاف، بیداد، بیعدالتی، تجاوز، تطاول
قدرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت درت، زور، اقتدار، یارا، تاب، توان شدت، زنندگی، گزندگی، تُندی [محرکها] اقتدار سیاسی، دیکتاتوری، زور تحمل، صلابت، استواری، سختی (سفتی) استقامت، استحکا
غاصبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غاصب، دیکتاتور، متقلب، متجاوز، متعدی، متصرف، کلاهبردار استثمارگر، بهرهکش، زالو، زالوصفت، خونخوار، بیرحم مستبد، ظالم