محل مراقبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود قبت، پرورشگاه، پست دیدهبانی، پست نگهبانی، تیمارستان، یتیمخانه
ظاهر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ظاهر شدن، صادر شدن، بیرون آمدن، رویآب آمدن دیده شدن ◄ ظاهر شدن آشکار شدن، سر برآوردن
شناخته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ودن، بدیهی بودن، مسلّمبودن، معروف بودن، معروف حضور بودن⊘، معرف حضور بودن، آشنا بودن دیده شدن، شنیده شدن درمعرض دیدعموم بودن
درسخوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط درسخوان، کتابخوان، پُرمطالعه، آموزش»دیده زرنگ، فعال، دارای فعالیت حاضر بهتحصیل، راغب، خودآموخته، تحصیلکرده
سلولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام انه، قفس، زندان، اتاقک، اتاقک دیدهبانی پیله کشو کنج، گوشه طبقه، لایه اتاق▼، حجره، داخل مسجد سلول زنده، تخم، تخمک، اجزای سلول زنده:مژک، اندامک د