دیرگذریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گذری، دوام، مدت طولانی داشتن، بقا، عمر، تداوم، ماندگاری، پایداری جاودانگی، بقای عمر، آبحیات متمادی بودن، فرسایشی بودن محکومیت بهحبس ابد یک عمر، صدس
دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد
دیگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ه، دیگ مسی، قابلمه، ماهیتابه، تفلون، کاسرول، پاتیل سماور، کتری، قوری، پیرکس، قوری برقی، قهوهدمکن، قهوهجوش، فلاسک آبجوش بخاری بخارپز، پلوپز، ت
دیوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد وار، حصار▼، کمربند، حلقه، قاب، چارچوب، ظرف دیواره، جدار سد، مانع، حائل▼ صندوق، جعبه لفاف، مواد بستهبندی حریم، محوطه، محل، منطقه، ملک، قطعۀ زمین طرح
تقلیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه لید، تأسی، اقتدا، دنبالهروی، پیروی، الگوبرداری، اقتباس نسخهبرداری، استنساخ، رونویسی انطباق، تطبیق تجسم انعکاس، تشابه بهزبان دیگرگفتن، ترجمه، تفس
دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد
دیگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ه، دیگ مسی، قابلمه، ماهیتابه، تفلون، کاسرول، پاتیل سماور، کتری، قوری، پیرکس، قوری برقی، قهوهدمکن، قهوهجوش، فلاسک آبجوش بخاری بخارپز، پلوپز، ت
دیوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد وار، حصار▼، کمربند، حلقه، قاب، چارچوب، ظرف دیواره، جدار سد، مانع، حائل▼ صندوق، جعبه لفاف، مواد بستهبندی حریم، محوطه، محل، منطقه، ملک، قطعۀ زمین طرح