درسختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تار، دچار، مسئلهدار، مقید، اسیر، پابسته، درگیر، متعجب، درمعرض خطر دستپاچه، نامطمئن پا[ی]بند، پا[ی]گیر، پا[ی]دربند منعشده، مم
زحمت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احم شدن، گرفتارکردن، دچار کردن، دردسر دادن، آشفتن، کلافه کردن، مصدع شدن، آویزان کسی بودن(شدن)، بارِ دوش کسی بودن، سربار دیگری بودن، تحمیل شد
بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بستری، مریض، مبتلا، دچار، مبتلا بهمرض مشخص▼ عاجز، علاج ناپذیر، درحال موت، مردنی مجروح، زخمی، شوکه، مصدوم، مضروب، آسیبدیده رنجور، دردمند، نا
علیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ل، افلیج، فلج، شل، لَنگ، درمانده، ناقص، دچار نقص عضو معیوب، ناقص جانباز
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م