درمیان گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان گرفتن، محاصره کردن، احاطهکردن، حمله کردن درآغوش گرفتن(کشیدن)، بهناز پروردن دور گرفتن، حلقه زدن (بهدور چیزی) دور زدن، دیوارکشیدن مجاور بودن
درمیان واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان واقع شدن، دربین واقع شدن، وسطدوچیز بودن، نصف کردن داخل شدن
درمیان گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان گرفتن، محاصره کردن، احاطهکردن، حمله کردن درآغوش گرفتن(کشیدن)، بهناز پروردن دور گرفتن، حلقه زدن (بهدور چیزی) دور زدن، دیوارکشیدن مجاور بودن
درمیان واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان واقع شدن، دربین واقع شدن، وسطدوچیز بودن، نصف کردن داخل شدن
بیماری حیواناتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری حیوانات، بیماری دامی هاری جنون گاوی، تب برفی، آبلۀگاوی، آبلۀگوسفندی، مشمشه آنفولانزای مرغی
محاصره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کردن، درمیانگرفتن، احاطهکردن، حصاربستن، دیوار کشیدن محاصره شدن، درمیان واقع شدن